Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جهان نيوز»
2024-05-05@18:16:25 GMT

راز‌های مخفی زندگی ایرانی‌ها در اپلیکیشن‌ها

تاریخ انتشار: ۱ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۵۸۴۳۹

راز‌های مخفی زندگی ایرانی‌ها در اپلیکیشن‌ها

به گزارش جهان نيوز به نقل از فارس، بازار ( فروشگاه بازی، ویدیو و اپلیکیشن‌های موبایل) به رکورد ۴۰ میلیون نصب فعال رسیده است. این یعنی جمعیتی نزدیک به نصف جمعیت ایران در آن عضو هستند که با مطالعه رفتارشان می‌توان بعضی نکات و ناگفته‌ها را در مورد اخلاق و رفتار جامعه ایرانی کشف کرد.

به عنوان مثال در سال گذشته نصب فعال اپلیکیشن‌های حوزه امور مالی بیش از ۴۰ درصد افزایش پیدا کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

خودتان بهتر می‌دانید علت این اتفاق چه چیزی است. کاربران در کهکیلویه و بویراحمد و اصفهان و تهران بین شش تا هفت درصد بیشتر از میانگین کاربران کل کشور به دانلود و نصب چنین برنامه‌هایی علاقه نشان داده‌اند. در حالی که کاربران آذربایجان غربی، بوشهر و چهارمحال‌وبختیاری به ترتیب با ۱۰، ۱۲ و ۱۳درصد کمتر از میانگین بقیه کاربران به چنین اپلیکیشن‌هایی روی خوش نشان داده‌اند. فیلتر تلگرام و محدود شدن دسترسی به این پیام‌رسان احتمالا دلیل عمده افزایش ۳۰درصدی رشد نصب انواع پیام‌رسان در سال گذشته بوده است. لابد مردم مدام تلاش کرده‌اند راهی برای ارتباط با هم پیدا کنند. در مرحله بعد با رشد نصب فعال اپلیکیشن‌های حوزه رفت‌وآمد و خرید و سیروسفر روبرو بوده‌ایم. واکنش‌هایی سریع به تاثیر افزایش قیمت‌ها که از پارسال بازار خودرو و سفر را را متلاطم کرد. احتمالا افراد بیشتری از پارسال ترجیح می‌دهند عوض استفاده از خودروی شخصی سراغ تاکسی‌های آنلاین بروند یا برنامه‌ریزی سفر را با کمک گرفتن از استارتاپ‌های فعال در بخش رزرو بلیت قطار، هواپیما و هتل انجام دهند.

در تهران، سمنان و البرز کاربران بیشتر از میانگین کل کشور به دانلود و نصب اپلیکیشن‌های حوزه خرید اشتیاق دارند در حالی که وضع برای کاربران ایلام، خوزستان و بوشهر کاملا برعکس است. اگر آمار‌های کافه بازار را بررسی کنیم متوجه می‌شویم در کل کشور کاربران در تهران، البرز و خراسان رضوی بیش از همه دنبال نصب اپلیکیشن‌های حوزه سفر هستند درست برعکس مردم ایلام، کهکیلویه و بویراحمد و سیستان و بلوچستان که به شکلی واضح کمتر از میانگین کل کشور چنین اپلیکیشن‌هایی را نصب کرده‌اند. آمار‌های کافه‌بازار همچنین از رشد دانلود و نصب اپلیکیشن‌ها در حوزه شبکه‌های اجتماعی، ورزش و تغذیه و کاربردی خبر حکایت دارند.

نکته مهم این است که اشتیاق به نصب برنامه‌های حوزه ورزش و بدنسازی در کرمانشاه و کردستان و کهکیلویه‌وبویراحمد بیشتر از متوسط اقبال عمومی در کل کشور است، اما کاربران مازندران، سیستان و بلوچستان و یزد کمتر از بقیه کاربران سراغ چنین مسئله‌ای می‌روند.

اقبال عمومی به اپلیکیشن‌های حوزه و ورزش و تغذیه حاوی نکات قابل توجه دیگری است. مثلا می‌توان این طور برداشت کرد که افزایش شهریه باشگاه‌ها یا کمبود وقت باعث شده نصب اپلیکیشن‌های موبایلی مخصوص کار بدنسازی در خانه افزایش پیدا بکند. به عنوان مثال برنامه‌هایی مثل اپلیکیشن بدنساز آنلاین، فیتنس‌کار و آموزش بدنسازی در عرض یک سال با رشد هزار درصدی نصب روبرو بوده‌اند. احتمالا بیشتر این افراد آقا بوده‌اند، اما ردپای خانم‌ها را می‌توان در رشد نصب برنامه‌های مربوط به رژیم‌های غذایی پیدا کرد. جایی که تمایل به کاهش وزن به صورت خودآموز و در خانه به رشد هزار درصدی نصب اپلیکیشن رژیم کرفس و افزایش هزار درصدی نصب برنامه «کالری‌شمار زیره» شده است.

هر چقدر ایرانی‌ها در یک سال گذشته تلاش کردند با داشتن برنامه‌های مربوط به شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها روی گوشی موبایل به سرعت از خبر‌ها مطلع شوند، اشتیاق‌شان به رسانه‌های رسمی کمتر شده است، والا چطور می‌شود افت بیش از ۲۰ درصدی نصب اپلیکیشن‌ها در حوزه خبر‌ها و نشریات را توجیه کرد؟

از جمله دیگر حوزه‌هایی که با پسرفت همراه بوده‌اند می‌توان به اپلیکیشن‌های هواشناسی اشاره کرد. اتفاقی که با توجه به وقوع گاه‌به‌گاه طوفان و سیل در کشور عجیب به نظر می‌رسد. در حالت معمولی به جای افت حدود ۲۰درصدی باید مردم با اشتیاق بیشتری چنین برنامه‌هایی را دانلود و نصب می‌کردند، اما آمار‌های کافه‌بازار نشان می‌دهد احتمالا مردم ترجیح می‌دهند، به جای چک کردن هر روزه یا هفتگی وضعیت آب‌و‌هوا آخرین اتفاقات این حوزه را به شکل خبر یا پیام در پیام‌رسان‌های موبایلی دریافت کنند. افت دانلود اپلیکیشن‌های حوزه موسیقی و صدا هم از جمله دیگر نکات عجیب آمار کافه بازار است که اگر آن را در کنار افت نزدیک به ۱۰درصدی نصب اپلیکیشن‌های حوزه کتاب بگذاریم سخت می‌توان به نتایج مثبتی دست پیدا کرد. خوشبینانه‌ترین احتمال این است که نباید روی فروش کتاب‌های آنلاین یا نسخه الکترونیکی آلبوم‌های موسیقی زیاد حساب باز کرد. آشپزی و رستوران، ورزشی و کسب‌و‌کار دیگر دسته‌بندی‌هایی بوده‌اند که با افت دانلود و نصب روبرو بوده‌اند.

با مرور گزارش کافه‌بازار همچنین می‌توان از میزان دانلود و نصب بازی‌ها به برداشت‌های جدید رسید. به عنوان مثال به جز در دسته بازی‌های مربوط به کلمات و دانستنی‌ها و بازی‌های خانوادگی، بقیه بازی‌ها با افت تعداد نصب روبرو بوده‌اند. انگار دیگر کسی حوصله بازی کردن ندارد و حتی تب بازی مثل Clash of Clans و Clash Royal هم خوابیده. در خراسان شمالی، همدان و ایلام ۹ درصد بیشتر از میانگین کل کشور بی‌میلی به نصب بازی‌ها گزارش شده است. البته که در همین شرایط بازی ایرانی مثل آمیرزا در دسته کلمات و دانستنی‌ها با افزایش ۲۰۰ درصدی دانلود و نصب روبرو بوده است. این اتفاق در نهایت به افزایش ۵۹ درصدی رشد درآمد بازی‌های ایرانی در سال ۹۷ منجر شده است. کپی متن خبر

منبع: جهان نيوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۵۸۴۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه

چه می‌شود که کتابی، در یک نمایشگاه چند روزه خوب دیده می‌شود و خوب می‌فروشد؟ قطعاً دلایل زیادی برای موفقیت کتاب‌ها در رویدادهای این‌چنینی وجود دارد. بخشی از این دلایل به جذابیت خود کتاب برمی‌گردد.

به گزارش مشرق، کتاب «سلام بر ابراهیم» در نمایشگاه مجازی سال گذشته فروش خوبی داشت و البته همیشه یکی از پرطرفدارترین کتاب‌های ادبیات پایداری بوده است، چون تصویری واقعی و ملموس از شهید هادی را نشان‌مان می‌دهد. در این کتاب با مرد جوانی مواجه می‌شویم که سراسر فضایل اخلاقی است، اما پا روی زمین دارد و به‌ظاهر همه کنش و واکنش‌هایش زمینی‌اند. در گذر از همین زندگی عادی، همین حوادث ریز و درشتی که با آن‌ها مواجه می‌شود، فضایل اخلاقی‌اش را نیز بروز می‌دهد. کتاب «سلام بر ابراهیم» در معرفی شهید هادی به اغراق روی نمی‌آورد و فقط حقیقت را، تا حد ممکن به همان شکلی که بوده است روایت می‌کند.

می‌خوانیم: در ایام مجروحیت ابراهیم به دیدنش رفتم. بعد با موتور به منزل یکی از رفقا برای مراسم افطاری رفتیم. صاحبخانه از دوستان نزدیک ابراهیم بود. خیلی تعارف می‌کرد. ابراهیم هم که به تعارف احتیاج نداشت! خلاصه کم نگذاشت. تقریباً چیزی از سفره اتاق ما اضافه نیامد! جعفر جنگروی از دوستان ما هم آنجا بود. بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور می‌رفت و دوستانش را صدا می‌کرد. یکی‌یکی آن‌ها را می‌آورد و می‌گفت: ابرام جون، ایشون خیلی دوست داشتند شما را ببینند و… ابراهیم که خیلی خورده بود و به خاطر مجروحیت، پایش درد می‌کرد، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسی کند. جعفر هم پشت سرشان آرام و بی‌صدا می‌خندید. وقتی ابراهیم می‌نشست، جعفر می‌رفت و نفر بعدی را می‌آورد! چندین بار این کار را تکرار کرد. ابراهیم که خیلی اذیت شده بود با آرامش خاصی گفت: جعفر جون، نوبت ما هم می‌رسه!

راوی می‌افزاید: آخر شب می‌خواستیم برگردیم. ابراهیم سوار موتور من شد و گفت: سریع حرکت کن! جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد. فاصله ما با جعفر زیاد شد. رسیدیم به ایست و بازرسی! من ایستادم. ابراهیم با صدای بلند گفت: برادر بیا اینجا! یکی از جوان‌های مسلح جلو آمد. ابراهیم ادامه داد: دوست عزیز، بنده جانباز هستم و این آقای راننده هم از بچه‌های سپاه هستند. یک موتور دنبال ما داره میاد که… بعد کمی مکث کرد و گفت: من چیزی نگم بهتره، فقط خیلی مواظب باشید. فکر کنم مسلحه! بعد گفت: بااجازه و حرکت کردیم. کمی جلوتر رفتم توی پیاده‌رو و ایستادم. دوتایی داشتیم می‌خندیدیم. موتور جعفر رسید. چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند! بعد متوجه اسلحه کمری جعفر شدند! دیگر هر چه می‌گفت کسی اهمیت نمی‌داد و… تقریباً نیم ساعت بعد مسئول گروه آمد و حاج جعفر را شناخت. کلی معذرت‌خواهی کرد و به بچه‌های گروهش گفت: ایشون، حاج جعفر جنگروی از فرماندهان لشگر سیدالشهداء هستند. بچه‌های گروه، با خجالت از ایشان معذرت‌خواهی کردند. جعفر هم که خیلی عصبانی شده بود، بدون اینکه حرفی بزند اسلحه‌اش را تحویل گرفت و سوار موتور شد و حرکت کرد. کمی جلوتر که آمد ابراهیم را دید. در پیاده‌رو ایستاده و شدید می‌خندید! تازه فهمید که چه اتفاقی افتاده. ابراهیم جلو آمد، جعفر را بغل کرد و بوسید. اخم‌های جعفر باز شد. او هم خنده‌اش گرفت. خدا را شکر با خنده همه‌چیز تمام شد.

شهادت و حقیقت، خاطراتی از جنس پاکی و مظلومیت

کتاب «من میترا نیستم» نیز در فهرست پرفروش‌های نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ جای گرفته بود. این کتاب که کاری از معصومه رامهرمزی و بازنویسی یکی از آثار قبلی اوست، داستانی از پاکی و معصومیت را روایت می‌کند. داستان دختر نوجوانی به اسم زینت کمایی که به انقلاب دل بست و به سهم خود برای تحقق آرمان‌های آن کوشید، اما به دست دشمنان همین انقلاب به شهادت رسید. زمان شهادت چهارده سال بیشتر نداشت. سرشار از زندگی بود و مسیری طولانی پیش رو داشت. اما در همان نخستین قدم‌ها، قربانی ترور منافقین شد. منافقینی که شرارت را نمایندگی می‌کردند، شرارتی که تاب تحمل پاکی و درستی این دختر نوجوان را نداشت و نه فقط با او یا با انقلاب، که با همه زیبایی‌ها و خوبی‌ها دشمن بود. آنچه جذابیت این کتاب را بیشتر می‌کند، لحن صمیمی و ساده‌ای است که رامهرمزی برای مرور زندگی شهید کمایی انتخاب کرده است. همین مظلومیت و معصومیت قهرمان داستان است که خواه‌ناخواه خواننده را متأثر می‌کند و به درون روایت می‌برد. معصومیتی که به شهادت ختم شد و مظلومیتی که حتی بعد از این شهادت، ادامه داشت.

در جایی از کتاب، از قول مادرش می‌خوانیم: بعد از اینکه خودش را شناخت و فهمید از زندگی چه می‌خواهد، اسمش را عوض کرد. می‌گفت: «من میترا نیستم. اسمم زینبه. با اسم جدید صدام کنید.» از باباش و مادربزرگش به خاطر اینکه اسمش را میترا گذاشته بودند، ناراحت بود. من نُه ماه بچه‌ها را به دل می‌کشیدم؛ اما وقتی به دنیا می‌آمدند، ساکت می‌نشستم و نگاه می‌کردم تا مادرم و جعفر روی آن‌ها اسم بگذارند… بعد از انقلاب، دیگر دخترم نمی‌خواست میترا باشد. دوست داشت همه‌جوره پوست بیندازد و چیز دیگری بشود؛ چیزی به خواست و اراده خودش، نه به خاطر من، جعفر یا مادربزرگش… زینب برای اینکه تکلیف اسمش را برای همیشه روشن کند، یک روز روزه گرفت و دوستان همفکرش را برای افطار به خانه دعوت کرد. می‌خواست با این کار به همه بگوید که دیگر میترا نیست و این اسم باید فراموش شود.

همچنین باید از «تنها گریه کن» کاری از اکرم اسلامی نام ببریم، کتابی درباره شهید محمد معماریان که زندگی‌اش از زبان مادرش اشرف سادات منتظری مرور می‌شود. «برای بقیه سه سال از شهادت محمد گذشته بود، برای من هر روزِ این سه سال، به‌اندازه سی سال کش آمده بود.» اینجا با مادر شهید روبه‌رو هستیم، مادری که از خودش، از خاطراتش، و از پسرش صحبت می‌کند. «آن اوایل که جنگ شروع شد، ما فکر می‌کردیم خیلی زود تمام می‌شود. به خیالمان هم نمی‌رسید که هی جوان‌ها بروند و برنگردند، مردها سایه‌شان از سر زن و بچه‌هایشان کم شود و زن‌ها تلاش کنند قوی روی پا بمانند و بچه‌های‌شان را دست‌تنها بزرگ کنند. ما بارها و بارها هر چیزی را که به فکرمان می‌رسید، پشت کامیون‌ها بار بزنیم و هر دفعه توی دلمان دعا کنیم دفعه آخر باشد و خیلی زود شر جنگ از زندگی‌مان کم شود، ولی نشود و دوباره سبزی خشک کنیم و لباس بدوزیم و چشم به راه، بغض‌مان را فرو بخوریم و به هم دلداری بدهیم.»

حرف‌های مادر، خواننده را نه فقط درگیر می‌کند، که تکان می‌دهد. خاطراتش را می‌خوانیم و در بخش‌هایی از آن، با حقایقی بزرگ مواجه می‌شویم. «سرش را آورد بالا و این بار با التماس و بغض خیره شد توی چشم‌هایم و گفت: مامان جان! می‌دونید شهادت داریم تا شهادت. دلم می‌خواد طوری شهید بشم که احتیاج به غسل نداشته باشم؛ مثل امام حسین بدنم بمونه روی زمین، زیر آفتاب. دعا می‌کنی برام؟ نمی‌فهمیدم این بچه کجاها را می‌دید. غافلگیر شده بودم. من فوق فوقش دعا می‌کردم پسرم با شهادت عاقبت‌به‌خیر بشود، اما پسرم، فقط آن را نمی‌خواست؛ آرزو داشت تا آنجا که می‌شود، شبیه امامش باشد.»

دیگر خبرها

  • پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه
  • بله همراه با حجاج در سرزمین‌ وحی
  • ممنوعیت‌های بیشتر در انتظار تیک‌تاک
  • به‌روزرسانی اخیر ویندوز، کاربران ایرانی را تهدید می‌کند
  • به‌روزرسانی اخیر ویندوز، کاربران ایرانی را بیش‌ از همه تهدید می‌کند
  • این شبکه اجتماعی برای کاربرانش بازی راه‌اندازی کرده است!
  • انتقام بازیگر مشهور ترک، سوژه کاربران ایرانی شد
  • جزئیات هوش مصنوعی آیفون لو رفت!
  • ایموجی صوتی؛ عجیب‌ترین قابلیت گوگل که به تماس‌های صوتی اضافه شد
  • بیماری مخفی هیتلر / لحظه انفجار تنها نبردناو انگلیسی در جنگ جهانی / خاکسپاری امیلیانو زاپاتا قهرمان مکزیک / تصاویری از زندگی و اعدام موسولینی